
ضعیف نمیشود مگر آنکه ما آن را ضعیف کنیم!
«ویروسها نه زنده اند و نه مرده. آنها در مرز میان زندگی و عدم، به وجود و حضور همیشگی خود ادامه میدهند. یک ویروس به محض ورود به سلول تبدیل به یک تروژان شده؛ فعال می شود و شروع به تکثیر میکند.»
(ریچارد پرستون، منطقهی خطر – Richard Preston, The Hot Zone)
حتما شنیده اید که زمانهی ما، به لحاظِ داشتنِ پتانسیل خلاقیت، چیزی از دوران رنسانس کم ندارد. شنیده اید که ما خوشبختیم، چون در دورانی زندگی میکنیم که در آن ایدهها حکمرانی میکنند، دورانی که چراغ نوآوریها پرنورتر از همیشه است. دورانی که در آن موانع موفقیت، اندک و لحظات درخشان «یافتم! یافتم!» فراوان است. شنیده اید که میگویند این روزها، همان روزهای خوشی است که در آینده از آن یاد خواهد شد، که جرقهای زد و دری باز شد و از آن پس ما با دیدگاههای جدید، با شیوههای نگرش جدید به همه چیز، آشنا شدیم. و شاید این گفتهها چندان هم بیراه نباشد. مطمئنا فرصت خلق آثار تکاندهنده و هوشمندانه برای همهی ما فراهم است. بوم نقاشی ما اکنون بزرگتر شده است. ابزار بیشتری در اختیار داریم. هیچ چیز نباید مانع راهمان شود. با این وجود بیرون از اینجا همه چیز آنقدرها که میگویند، خوب و ایدهآل نیست. به هیچ وجه خوب نیست. نیروهای رقیب منتظر نشسته اند تا بوم شما را به چیزی هماندازه با یک تمبر پستی کوچک، تبدیل کنند.
پس برای چه تلاش کنم؟ فکری که در ذهن شما میچرخد، این است. اما من اینطور فکر نمیکنم. و شاید شما هم، اگر خود و اطرافیانتان را زیر ذرهبین قرار دهید، به عقیدهی من برسید. در اینجا باید به دنبال چهار چیز بگردید. البته چیزهای زیادی وجود دارد اما با این چهار مورد شروع کنید. ممکن است از چیزی که پیدا میکنید خوشتان نیاید. مهم نیست. شما نیاز دارید که اینها را ببینید؛ همهی ما نیاز داریم.
تجربه میتواند یک تلهی مرگبار باشد.
اگر از طرفداران کُشتی حرفهای نیستید، احتمالا پل هیمن(Paul Heyman) را نمیشناسید. هیمن یک برنامهساز، نویسنده، مجری، بازاریاب و مدیر تبلیغات در امریکاست، و البته گاهی اوقات کشتی میگیرد. شاید نتوانید چنین شخصی را به مسئلهی خلاقیت ربط دهید اما سخن زیر از پل هیمن است:
تجربه بزرگترین مانع راه خلاقیت است، شما از تجربه کردن میآموزید که چه کاری را نباید انجام دهید. اما آنچه به شما اجازه میدهد چیزی را از هیچ خلق کنید، آنچه به شما اجازهی نوآوری میدهد، یک اشتیاق مهار نشده و بدون ترس برای ورودِ بیپروا به یک مکان جدید است.
برخی تصور میکنند که گرچه برخی اوقات جوانان خلاقیتهای هوشمندانه و عجیبی از خود بروز میدهند، اما اینها به قدر کافی سختی نکشیده اند، سرد و گرم روزگار را نچشیده اند، با واقعیتهای سختِ برخورد با مشتری و حفظ و مدیریت یک کمپانی و سیاستهای داخلی آن آشنا نیستند و نمیدانند یک ایدهی خوب از کجا شروع میشود و کجا به پایان میرسد؛ به خصوص اینکه یک ایدهی خوب برای این که به عمل تبدیل شود، مانند گلولهی برفی است که باید از میان جهنم آتش عبور کند.
خلاقیت ضعیف نمیشود مگر آنکه ما آن را ضعیف کنیم!
بله درست است؛ تجربه چیز باارزشی است و نمیتوان از آن غافل بود. ولی ما اغلب برای تجربه کردن، بیش از حد شتابزده ایم. گاهی بیشتر از حد نیاز تجربه میکنیم و از تاثیر منفی آن بر قدرت تفکر بیپروای انسان، غافل میشویم. چیزی خطرناکتر از شتابزدگی برای آموختن تجربه وجود ندارد!
بیرونِ جعبه بودن، همیشه بهتر است.
شاید این دیگر تبدیل به یک شعار خستهکننده شده است. خارج از جعبه فکر کن! (think outside the box) همهی ایدههای خوب، خارج از چهارچوب اند. و هرچه از مرزها دورتر شوید، ایدهها بزرگتر میشوند. اگر شما یک نقاش یا موسیقیدان یا نویسنده یا فیلمساز باشید، این حرف حتما و حتما صحیح است. قواعد را کنار بزن و به سمت بینهایت و فراتر از آن حرکت کن! دور شو تا هرجا که میخواهی و میتوانی. و البته این گاهی در تبلیغات هم جواب میدهد. اما همانطور که قبلا بارها گفتم، راهحلهای هوشمندانهی داخل جعبه نیز به اندازهی ایدههای بیرون، مهم هستند. ناسا به خوبی با این مطلب آشناست چرا که زمانی تیم مهندسینِ بازیافت آنجا مجبور شدند یک سیستم بازیافت هوا را از چند قطعهی اندکی که در اختیار اعضاء بیچارهی آپولو ۱۳ بود، طراجی کنند؛ یعنی در واقع از هیچ.
همه ما یک روز اخراج خواهیم شد!
چیزی داریم به نام مرز آشوب (Edge of chaos). در این طرف مرز، همه چیز امن و امان است. آشفتگی وجود ندارد. موانع زیادی وجود ندارند. اما وقتی از این مرز خارج شوید، تفکر خلاق پدید میآید. در آن طرف مرز، خطر وجود دارد. هیچ پایانی برای آشفتگیها یا موانع نیست. بیش از حد از این مرز دور شوید و آنگاه فرد خلاق به مرز خودکشی میرسد. اما شاید این چندان هم بد نباشد، این همان چیزی است که جف گودبی(Jeff Goodby)، وحشیگری خلاقه (Creative vandalism) مینامد. ایدههایی که پتانسیل حماسهسازی در سطح وسیع را دارند، هرگز به این فکر نمیکنند که چه بلایی بر سر آفرینندهشان میآورند. همانطور که او میگوید: «شجاع باش. همهی ما در نهایت اخراج خواهیم شد، به وسیلهی آدمها یا به وسیلهی زمان.»
پس برای شما، هم یک خبر خوب دارم و هم یک خبر بد. خبر بد این است که ویروسی که ما اجازهی رشدش را در این کسب و کار داده ایم، در واقع، خودِ ما هستیم. خلاقیت ضعیف نمیشود مگر اینکه ما اجازهی ضعف به آن دهیم. اما خبر خوب این است که واکسن این ویروس نیز خود ما هستیم.
مترجم: علیرضا وزیری
ارنی شِنک (ernieschenckcreative.prosite.com) یک نویسنده ی آزاد، مدیر خلاقیت، و یکی از مشارکت کنندگان در ستون تبلیغاتی CA است. وی یکی از فینالیست های جایزه ی Emmy، کاندیدای سه دوره جایزه ی Kelly و برنده ی همیشگی جوایز the One Show, Clios, D&AD, Emmys Cannes بوده است. شنک برای برخی از شاخص ترین برند های جهانی همچون Hill Holliday/Boston, Leonard Monahan Saabye and Pagano Schenck & Kay ایده پردازی کرده است. او به همراه همسر و دخترش در جیمزتاون در رودآیلند زندگی می کند.